ستارگان کرههای سوزانی از گاز میباشند که بر خلاف سیارات خود منبع نوراند. انرژی ستارگان ناشی از واکنشهای هستهای است. ماده اصلی تشکیل دهنده بیشتر ستارگان هیدروژن است. هیدروژن موجود در ستارگان طی فرآیند همجوشی هسته ای به هلیوم تبدیل میشود و در حین این واکنش گرما و نور بسیار زیادی تابش مییابد.هر ستاره دارای دوره عمر میباشد که بسته به نوع ستاره متفاوت است. ستارگان حجیم با نور بیشتر و حرارت زیاد عمر کوتاهتری نسبت به ستارگان کم نور و کوچک دارند. پایان عمر هر ستاره بستگی به میزان ذخیره هیدروژن در آن دارد. زمانی که هیدروژن درون ستارهای پایان یابد هلیوم تبدیل به سوخت اصلی میشود و میسوزد. سوختن هلیوم سبب ایجاد گرمای بسیار زیادی میشود که تا آن زمان در ستاره پیش نیامده بوده است. این گرمای زیاد سبب انبساط ستاره میشود و حجم آن را چند برابر میکند. مثلا اگر زمانی خورشید شروع به سوزاندن هلیوم کند آنقدر انبساط مییابد که زمین در حجم زیاد آن محو میشود! این انبساط تا سر حد مریخ ادامه پیدا کرده و سپس متوقف میشود. مرحلهٔ بعدی بستگی به نوع ستاره دارد. ستارگان عظیم پس از این مرحله آنقدر انبساط یافتهاند که دیگر نمیتواند جاذبهای روی سطوح بیرونی خود داشته باشند. پس از آن این ستارگان منفجر شده و تبدیل به نواختر میگردند. هرچه ستاره بزرگتر میزان نواختر بزرگتر. غولها تبدیل به ابرنواختر میگردند. پس از آن این ستارهها بسته به نوع نواختر ادامه عمر میدهند. نواختران معمولی تبدیل به کوتوله شده و عمری طولانی را آغاز میکنند. اما ابر نواختران در خود فرو میریزند و ستارگان بسیار کوچک و حجیمی به نام ستارگان نوترونی بوجود میآورند.این ستارگان عمر طولانی دیگری در پیش خواهند داشت. بعد از آن کوتولهها یا کوتولههای سفید تبدیل به کوتوله سیاه شده و تا آخر جهان زندگی خواهند کرد.
واژه ستاره در زبان پهلوی به ریخت stârag و اَختَر آمده بود.
به گروهی از ستارگان که با نیروی گرانش به هم پیوستگی داشته باشند خوشه ستارهای میگویند.
|
|
افسانه های مربوط به برخی از صورت فلکی ها
صورت فلکی سنبله (خوشه)
صورت فلکی سنبله یکی از قدیمی ترین صورتهای فلکی است آن را به عنوان
الاهه باربری مقدس می شمردند بابلیها در این صورت فلکی الاهه
ایشتاز را می دیدند که به خدای غلات تموز عشق می ورزید.
او در زمستان به جهان زیرین می رفت تا تموز را باز گرداند آنگاه در
آغاز سال تموز در جامه ای سبز و تازه دوباره در زمین ظاهر می شد.
نزد یونانیان الاهه باربری دیمتر یا دخترش پرزفون به شمار می رفت
خدای خدایان زئوس به خدای جهان زیرین هادس قول داده بود که
این دختر را به همسری او درآورد دیمتر با از دست دادن دخترش
خیلی غمگین شد و درختان و زمین های کشاورزی را خشکانید.
عقرب
بر اساس افسانه ای یونانی عقرب به فرمان الاهه آرتیمس جبار را نیش زد
و به قتل رساند. از آن زمان جبار از تمام عقرب ها چنان نفرت دارد که به
محض طلوع صورت فلکی عقرب در شرق بلافاصله در زیر خط افق غربی
آسمان ناپدید می شود در دم نیش مانند این جانور یک قلاب ماهیگیری
بزرگ را مجسم می کنند در یک افسانه پولینزیایی آمده است که مردی
جوان با این قلاب ماهی بسیار بزرگی گرفت جوان هنگامی که خواست ماهی
را به خشکی بکشد متوجه شد که قطعه زمینی بزرگ را با کوهها درختان و پرندگان
رنگارنگ در قلاب خود دارد.
حوت(ماهی)
بابلیان باستان ستارگان این صورت فلکی را به صورت مادر و پسری نمایش
می دادندکه خود را به شکل ماهی در آورده اند یونانیان نیز داستان کاملا
مشابهی در این مورد دارند آفرودیت الاهه عشق و پسرش اروس تحت
تعقیب مردی به نام تیتونوس بودند او فنا ناپذیر بود ولی مانند انسانهای
معمولی پیر می شد پیش از آنکه تیتونوس بتواند به آنها برسد مادر و
پسر به دریا پریدند و خود را به شکل دو ماهی درآوردند پس از آن این دو
ماهی از سوی خدایان به آسمان انتقال یافتند.
دلو
برابر افسانه ها او در بابل قدیم بر منطقه وسیعی از آسمان که آن
را دریا می خواندند فرمانروایی می کرد یونانیان بر این باور بودند
که طوفان مجازات خدایان برای بشریت گناهکار و فاسد بوده است
برابر افسانه ها تنها دو انسان از بلای طبیعی جان سالم به در بردند
این زوج دویکالیون و پیورها نام داشتند آنها نیز مانند نوح با استفاده
از کشتی خود را نجات دادند و چون طوفان فرو نشست و آبها
فروکش کردند. دویکالیون از سوی خدایان به صورت فلکی دلو
تبدیل شد.
جدی (بز ماهی)
یونانیان باستان بر این باور بودند که پان خدای جنگل در نبردی که
خدایان علیه غولهای افسانه ای در پیش گرفته خود را به رودخانه ای
انداخت . او خواست خود را به شکل ماهی درآورد ولی چون دیر به
داخل آب پرید تنها نیمه پایینی تنه او به ماهی تبدیل شد و سر
شاخدارش به شکل بز درآمد
|